قصه من و این همه عشق
دو ماهی بود که از آشنایی من و “بهار” میگذشت. شب با هم قرار داشتیم. نزدیکیهای قرارمون بود که “ستاره” از دور به من چشمک زد. دلم لرزید. همین طور محو تماشای زیبایی “ستاره” بودم که نفهمیدم “مهتاب” از کدوم طرف پیداش شد. چقدر اون شب خوشگل شده بود. حتی یک خال هم رو صورتش نداشت؛ میدرخشید و وسوسه میکرد. توی دلم گفتم، امشب قرار با “بهار” رو بیخیال شو؛ یا با “ستاره” برو یا با “مهتاب” باش.
هنوز از این فکر بیرون نیامده بودم که “باران” از راه رسید. خدای من، “باران” دیگه از کجا پیداش شد؟ میگفت باهاش قرار گذاشته بودم؛ اما من اصلا از قرار چیزی یادم نبود. فکر کنم فهمیده بود که من میخواستم با “بهار” خلوت کنم، اومده بود زاغ سیاه من رو چوب بزنه.
با خودم گفتم، طراوت و تازگی “باران” رو با هیچی نمیشه عوض کرد، بقیه رو قال میزارم و امشب رو تا صبح با “باران” میگذرونم.
دست در دست “باران” میرفتم که یک دفعه، “سحر” جلوی چشمام سبز شد. نمیدونستم چی باید بگم. اون من و “باران” رو با هم دیگه دیده بود. چند دقیقهای تو چشمام نگاه کرد؛ میخواستم حاشا کنم. میخواستم بگم من “باران” را نمیشناسم؛ که پیشدستی کرد و گفت: هیچی نگو. حرف نزن. من خودم همه چیز رو میدونم. من از دل باختن تو به خیلیها خبر دارم.
از خجالت دوست داشتم آب بشم برم زیر زمین. دنبال بهانهای برای فرار میگشتم. این طرف خیابان رو نگاه کردم، اون طرف خیابان رو دید زدم. گفتم شاید راهی برای فرار باشه، که دیدم “نسیم” و “سپیده” دارن از دور میان.
دیگه طاقت نیاوردم. ناخودآگاه گریهام گرفت. چهکار باید میکردم. آخه من همهی اونها رو دوست داشتم؛ تا حالا فرصتی پیش نیامده بود که این موضوع را عنوان کنم.
دلم رو زدم به دریا، فریاد کردم: آهای “بهار عزیز”، “ستارهی دلبندم”، “مهتاب زیبا” ، “باران خوشگل”، “سحر دوستداشتنی”، “نسیم قشنگم”، “سپیدهی نازنین”، به خدا من همهی شما رو دوست دارم. خواهش میکنم منو درک کنید. من از هیچکدوم شما نمیتونم دل بکنم.
سرم رو انداختم پایین و شروع کردم به گریه کردن. چند دقیقه بعد که سرم رو بالا آوردم، “ستاره” و “مهتاب” رفته بودند؛ از “باران” هم خبری نبود. “سحر” را هم پیداش نکردم. “نسیم” و “سپیده” هم از همان راهی که آمده بودند، برگشتند. من موندم و “بهار”. نگاهی به من انداخت؛ چیزی از اون همه هوسبازیها به رخ من نکشید.
از چشماش میتونستم بفهمم که چی میخواد بگه. با خنده گفت: اگه “بهار” رو واسه خودت نگهداری، همه چیز رو مال خودت کردی.