این روزها
این روزها
تنهایی مرا با ازدحامی از خاطرات سبز و سرخ
تنها گذاشته است.
خستهام؛
دیگر پرسه زدن در کوچه پس کوچههای خیابان آزادی
حس آزادی نمیبخشد.
شهر بوی سبزی گرفته است؛
انگار همهی مادران
در کاسهی سر فرزندان خود
قورمهسبزی بار گذاشتهاند.
از پیچ تند کوچه میگذرم؛
جوانی محترمانه
در حال کتک خوردن است؛
او راضی نمیشود آزادی به شرط چاقو بخرد.