وفای به عهد

15 ژانویه 2009

در سفر اول به کشور تانزانیا، جهت صعود به قله‌ی کلیمانجارو که در سال ۱۳۸۴ انجام شد، با پرسشی از سوی یکی از سیاه‌پوست‌های ورزشکار روبه‌رو شدیم؛ او در پاسخ به یکی از هم‌نوردانم که می‌گفت بیش از ۴۰ سال است که کوهنوردی می‌کند، گفت: “این که خود به تنهایی بیش از ۴۰ سال است که کوهنوردی می‌کنی، بسیار قابل احترام؛ اما بگو در این مدت ۴۰ سال چند نفر را توانسته‌ای تربیت نموده و عاشق کوه و طبیعت نمایی؟!”

سئوال سختی از دوست هم‌نوردم پرسیده بود؛ او پاسخ قانع‌کننده‌ای برای آن سیاه‌پوست روشن‌ضمیر نداشت؛ اما برای من که در ابتدای راه کوهنوردی بودم، مسیر سبزی را نمایان ساخت. همان‌جا به آن سیاه‌پوستی که روشنی قلبش همه جا را روشن کرده بود، قول دادم تا حداقل ۲۰ نفر را عاشق کوه و طبیعت نموده و با خود در صعود به قله‌ی دماوند و بر فراز ایران اسلامی همراه نمایم.

خداوند متعال را شکرگزارم که بعد از گذشت سه سال توانستم وفای به عهد نموده و در مقابل پروردگارم، خودم و آن سیاه نازنین شرمسار نباشم. در شهریور ماه امسال، برای سومین سال پیاپی (۸۵-۸۶-۸۷) دوستانی را که هیچ‌ آشنایی با کوهنوردی و طبیعت نداشتند را به قله‌ی دماوند برده و صعود موفقی را در یاد و خاطراتشان ثبت نمایم.

این دوستان نه تنها برای اولین بار بود که قصد صعود به قله‌ی دماوند را داشتند، بلکه هیچ سابقه‌ی کوهنوردی در کارنامه‌شان دیده نمی‌شد. در واقع قله‌ی دماوند، اولین قله‌ای بود که آن‌ها صعود می‌کردند. به خاطر دارم که درست چند هفته قبل از صعود، تازه برایشان کفش کوهنوردی، کوله‌پشتی، کیسه‌خواب و سایر وسایل مورد نیاز را خریداری کردیم و …

گرچه انجام این کارانتقاداتی را متوجه من ساخت و خیلی‌ها این اقدام را اهانت به دماوند تلقی نمودند و احساس کردند که از اعتبار این قله‌ی سترگ کم شده است و صعود کوهنوردان و دیگر عزیزان به این قله را ناچیز جلوه داده است؛ اما خوشحال از آن هستم که در میان این بیست و چند نفری که هم‌پای من عاشق کوهنوردی و طبیعت شده‌اند، هستند عزیزانی که مرا در سفر به کشور تانزانیا و صعود به قله‌ی کلیمانجارو همراهی خواهند کرد و می‌توانم نزد آن سیاه‌پوست دوست‌داشتنی از شهادت این بزرگواران کمک گرفته و وفای به عهد خود را رسما اعلام نمایم.

MS_99

MS_98